خانم دکتر صورتی

اقتصاد مقاومتی و مدیران لاکچری

۲ نظر
آیا مدیری که رفتارهای لاکچری انجام می‌دهد، میتواند درکی از شرایط سخت گذران زندگی نیروهای تحت مدیریت خود داشته باشد؟
در حالی که شرکتها وضعیت مالی زیادی خوبی ندارند آیا ولخرجی مجاز است؟
در حالی که برای کارمندان از کترینگ غذا می‌آورند روا است مدیران بعضی شرکتها از رستورانهای شهر غذای مخصوص بیاورند؟
آیا در زمان اقتصاد مقاومتی درست است مدیری در اتاق خودش توالت و حمام اختصاصی بسازد؟
۳ ۳

یک تجارت موفق

۲ نظر
در ارتباط با عدم‌ موفقیت بسیاری از فروشگاه های اینترنتی که نام آنها به کلمه “کالا” ختم می شود که وام گرفته شده از #فروشگاه_اینترنتی  #دیجیکالا است، همین بس که اولین اصل شروع یک تجارت موفق که همانا ایجاد یک #برند خاص و منحصر به فرد است  را رعایت نکرده اند و به خود زحمت انتخاب نامی تاثیر گذار را نداده اند. شاید این افراد حتی نمی دانند که با این کار در یاد آوری برند مرجع که همان دیجیکالا است و قدرت گرفتن آن که یکی از رقبای آن ها محسوب می شود در تلاشند. شما در ایجاد یک تجارت موفق، خواه  این تجارت اینترنتی باشد یا غیر آن به اولین ویژگی که نیاز دارید خلق یک برند جدید است.  در همین راستا صاحبان تجارت های آنلاین دست به اشتباه بزرگتری می زنند و آن همانا ساخت وب سایت اینترنتی خود با قالبی دقیقا شبیه دیجیکالا است و شرکت های  به اصطلاح طراحی وب سایت و سازندگان فروشگاه های اینترنتی به این معضل نیز دامن می زنند
۷ ۰

بی‌هنر را هر چه هنر آموزی بی‌فایده‌ست

۰ نظر
سعدی جان می‌گوید: 
گوهر اگر در خلاب افتد همچنان گوهر است و غبار اگر به فلک رسد همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نَسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.
چو کنعان را طبیعت بی هنر بود
پیمبر زادگی قدرش نیفزود
من هم میگم بی‌هنر را هر چه هنر آموزی بی‌فایده‌ست، زیرا پر طاووس را رها کرده، دنبال عیب پایت می‌گردد.
۷ ۰

حسودان میوۀ دانش در ایران

۴ نظر
نظر یکی از مخاطبان وبلاگم که عمیق تکانم داد:

در ایران‌ هر درختی رشد کنه میوه نمی ده، چون حسودان میوه اش را می چینند.
برای همین به جایی فرار می‌کنند که به میوه های دانششون حسادت نکنند و اونها رو نابود نکنند.
۶ ۱

شعور اجتماعی

۰ نظر
رشد شعور انسان اجتماعی بعد از ورود او به یک جامعه گسترده یک مسئله سهامی می شود و دیگر بر عهده یک نفر یا چند گروه خاص  نخواهد بود! این مسئله از آنجایی که برای ذهن انسانها کمی غیر قابل لمس است ،این توهم وباور را بوجود می آورد  که  انسانها هر چه می دانند را خودشان فهمیده یا کشف کرده اند به همین دلیل آن را به حساب ارزش هویت و فردیت خودشان می گذارند! شاید این مسئله با این مثال ملموس تر به نظر برسد! آنها که در صفوف خرید سهام ایستاده اند و برای کوچکترین دست آورد اقتصادی با هیجان از شرکتهای در حال سقوط  سهم می خرند هرگز انتظار نمی کشند که یک بنیاد اقتصادی ورشکسته کامل شود ! که آنها وارد مذاکره خرید و محاسبه ی حجم ضررها و بدهی ها شوند !  آنها  می فهمند که حمایت از یک مولف اقتصادی با خرید سهم و شریک شدن و پرداخت هزینه شخصی اتفاق می افتد و در نهایت سودی متناسب با انتظارات شرکا نصیب طرفین می شود ، و در نهایت همه طرفها را صاحب منفعت می کند . مسئله اینجاست که تصور انسانها از توسعه شعور اجتماعی تا این حد پایین آمده که تصور می شود باید آنقدر منتظر بمانیم تا همه چیز به یکباره فرو بریزد و بعد خودمان برای خرید سهام یک اجتماع ورشکسته گام برداریم ! اما قطعأ نمی دانیم که یک جامعه ورشکسته فرهنگی بجز دارایی های منقول و غیر منقول بدهیها و خطرات و از همه مهمتر بیماریهای روانی مسری را هم به همراه دارد که می تواند آنها را تا نسلهای بعدی هم مورد تعقب قرار دهد! که گاهأ ، غیر قابل اجتناب هستند.!! 
۳ ۱
در این وبلاگ روزمرگی‌ها و دغدغه‌هایم را ثبت می‌کنم.
از اینکه مرا می‌خوانید، متشکرم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان